خوشا به قربانگاه عشق رفتن
صبورانه از دل، رشته ی مهرپدری را گسیخت. چشم و دست وپای ثمره ی وجودش را محکم بست و او را بر زمین گذاشت. هنوز هم شنیده می شد صدای ملائکه ، که مبهوت چشم به زمین دوخته بودند
یا رب! چه می شود ابراهیم را
این بار ابراهیم عاشقی است که زنجیرهای تعلق را از پای روح بلندش باز کرد و بذر تردید را از خاک دل برچید.
چه میعادگاه خلوت و زیبایی ،اسماعیل در دست اراده ی پدر و چشم هایش به چشم های پدر که به سوی ابرها و اسمان ها و خدایی که چند لحظه بعدتر را بهتر از همه می دانست.
در سخت ترین لحظه های ازمون ، شور عشق و بندگی در رگ های اسماعیل می جوشید
پدر!صورتم را بر زمین قرار ده و مرا از پشت سر قربانی کن تا مهر پدری، تو را از اجرای فرمان خداوند باز ندارد.
بلی اسماعیل، در قربانگاه سر سپردگی زانو زده و گلوی نازکش را به خنجر اطاعت و تسلیم محض پروردگارش سپرده بود.
اراده و ایمان استوار ابراهیم خشم و کین را در دل شیطان هایی که این بار هم در پولاد سخت عزم و اعتقاد یکی دیگر از فرزندان ادم راه نیافت شعله ور می کرد و خدا با تحسین و رضا، پیروزی ابراهیم و اسماعیل را به نظاره پرداخت.
پس از ان ابراهیم گریه کنان چاقوی تیز را بر گلوی فرزندش گذاشت ولی خنجر بران تاب نیاورد گلوی اسماعیل را ببرد. دوباره ابراهیم تلاش نمود باز هم بی -نتیجه ماند.
ابراهیم(ع) از این امر متحیر گشت که خدای بزرگ تو در عالم خواب به من فرمان دادی که:
هین بکش در راه من فرزند خویش بگسل از جز یاد ما،پیوند خویش
سر ببر از تیغ، اسماعیل را ره مده در خواب خود تاویل را
و من هاجر را به بهانه ی اینکه فرزند تو امشب میهمان سفره ی شاهی بزرگ است حاضر به دل کندن از اسماعیل کردم.
سبحان ا… این امر چقدر مشکل وترسناک بود .چگونه پدری پاره تنش را که مشتاق دیدن و بوسیدن اوست قربانی کند.اما خلیل سر به فلک حبیب،از جان شیرین ترش را در طبق اخلاص،قربانی پیشگاه محبوب یکتایش می کند.
این نهال دوستی نشاندن است که همه ی محبت ها را در پای محبت خدا فدا کند و به سوی مکه رهسپار شود و جریان را برای پسر تعریف کند.
یا بنی ان اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری
که ای فرزند! من در عالم خواب چنین دیدم که تو را قربانی راه خدا کردم در این واقعه تو را چه نظر است و اسماعیل(ع) سخن پدر را پذیرفته بود.
پس چرا چاقوی تیز گلوی اسماعیل را نمی برید انگار مامور نشده بود برای بریدن سر اسماعیل بلکه مامور شده بود ثابت کند خلوص بندگی ابراهیم را
ابراهیم دریافت که این امر حکمتی بزرگ از جانب پروردگار است درحالی که غرق در افکار بود فرشته ای از اسمان ندا سر داد:
ای ابراهیم! تو ماموریت عالم رویا را انجام دادی، نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم.
این ابتلا همان امتحانی است که حقیقت اهل ایمان را روشن می کند و بر او ذبح عظیمی اوردیم قوچی که از مادر تولد نیافته بود بلکه با فرمانِ کن ایجاد شده بود
پس ان روز روز قربانی شدن نفس ها و هوس ها بود روز سر بریدن همه دلبستگی ها و وابستگی هایی که به غیر خدا ختم می شد.
منابع:
شعر از مثنوی طاقدیس
ایه 102 سوره صافات
کتاب قصه های قرانی تالیف:محمد سعید مبیض،مترجم:زینب شبانکاری
ویرایش:کاظم عابدینی/چاپ چهارم/انتشارات فراگفت/محل نشر:قم
سال نشر 1386/صفحه125-126-1